بستر اجتماعی را معیوب نسازیم
حیات
اجتماعات بشری بر پایه اعتقادها ، مرام ها و باورها شکل می گیرد و بر اساس همین
اعتقادات و باورها است که در جامعه نیزقوانین وضع می شود و در نتیجه در متن جامعه و سطوع مختلف طبقاتی تغییرات پدید می آید و از این رو گاهی کوچ کردن ها را نیز به همراه میآورد
.
مثلا
سطح جامعه سرمایه دار ، سطح جامعه فرهنگی و یا سطح جامعه بالاشهری و پایین شهری و از این قبیل تغییرات
که در آنها مرام انسانها حرف اول را می زند شکل می گیرد و اینها بنا به ذائقه هایی
است که بر اثر تغییر اعتقادات پیش می آید
همچنان که در سطوح خانواده نیز، بویژه
هنگام ازدواج اولاد ، خانواده ها در پی این هستند که دختر یا پسری را هم شآن خود
بیابند و با او وصلت فامیلی نمایند ، همچنین در روابط اقتصادی نیز برخی افراد ، مشتریان
خاص خود را دارند و یا آنها را بنا به نوع کار و حرفه شان بر می گزینند یا مصلا در
اسکان ممکن است هر قشری در یک جایی اسکان یابد یا اینکه در مسافرت ها افراد متناسب
با توان اقتصادی خود و با تعریف های فرهنگی و اجتماعی جایگاه خود را پیدا می کنند
همه اینها هست اما یک چیز فراتر از اینها نیز وجود دارد و آن تغییر اعتقادات و
باورهای مردم در پی اتفاقات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ، و گفتمانهایی است که گاهی
در جامعه توسط افراد مسئول و غیر مسئول پیش می آورد و موجب تغییر باورهای اجتماعی
می شود که البته بهتر است این گفته ها از قائده حقیقی ، دینی ، و علمی ، خارج
نگردد
پرواضح
است که هر گونه گفتمان ناشی از تحولات اجتماعی و سیاسی در مردم نوعی تجدید فکر و
نگرش واعتقاد می سازد و تا حدودی نیز این تغییرات از کنترل خارج می شود و راه خود
را می رود اما باید که کنترل گردد تا اعتقاد مردم از مسیر درستی ها و حقانیت ها و
حقیقت ها منحرف نشده و به سمت ترجیح باطل بر حق سوق نیابد
در
قران کریم آیه ای وجود دارد به این مضمون که می گوید ( افراد و گروه ها در دین خدا
اختلاف ندارند اختلاف آنها از آنجا آغاز می شود که علم کتابت می آموزند و سپس بر
اساس فهم خود با یکدیگر به جدل می پردازند و اختلاف می کنند ) و بر این اساس است که اختلاف بین مرد
م نیز شروع می شود و هنگامی که دفاع از قدرت های سیاسی و قدرت های اقتصادی بر اساس
تعصبات و منافع اقتصادی پا به میان می گذراند آشفته بازاری پدید می آید که نگو و
نپرس .
اگر
از سیاست صحبت شود افراد یکدیگر را محکوم به انحراف می دانند و اگر از اقتصاد صحبت
شود افراد یکدیگر را به سیری و گرسنگی و یا حرس دنیا طلبی متهم می کنند و اگر از
فرهنگ صحبت شود افراد یکدیگر را به سست ایمانی متهم می سازند و اگر از ارزشهای اجتماعی صحبت
شود افراد یکدیگر را به نادانی و عدم تشخیص درست از نادرست متهم می کنند.
و
در این جدال اندیشه ها است که حق و باطل و راستی و درستی در هم می آمیزد و انسانها
به حقیقت ها بی اعتنا و بی اعتقاد می شوند و راه درست را گم می کنند و عده ای در
این میان ،از آشفته بازار عقیده و باورهای مردم سوء استفاده نموده وافکار و
اعتقادات آنها را به بازی می گیرند و در پناه شعارهایی که برخی آنها را از روی
آگاهی و یا نادانی می پسندند اهداف خود را دنبال می نمایند و در نتیجه لطمه به اصل
اعتقادات مردم که باید بر مبنای خداپرستی و خدا جویی باشد وارد می سازد.
لذا
خوب است که همواره سعی نمائیم بر اساس حقیقت هایی که هست اظهار نظر کنیم و انسانها
را به باورهای غلط سوق ندهیم و رضایت خدا و ائمه معصومین را مد نظر قرار داده و بستر گمراهی
و جهالت را در جامعه دامن نزنیم |