تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

جامعه هم ،مقصر درجنایت ها است

           جامعه هم ،مقصر درجنایت ها است

( ابراهیم ناظمی ) 
انتشار ۹۷/۸/۲۸ در تلگرام
در حادثه درد ناک قتل کودک ۱۰ ساله توسط قاتل مارمولک نشان که در مشهد رخ داد، جامعه هم مقصر است.

در جامعه ما وقتی افراد در پی انجام یک خطای کوچک از بی آبرویی و عاقبت آن جرم می ترسند، با وسوسه شیطان، بر ترس ناشی از خلاف اولیه نمی توانند غلبه کنند ولذا دست به اعمال و جنایتی بزرگ تر می زنند، تا به زعم خود صورت مسئله را پاک کنند، و از آن خلاصی یابند،اما ناخواسته و ناآگاهانه جرم و گناهشان را سنگین‌تر می‌کنند .
این افراد درصدد بر می آیند تابه نوعی جرمشان را بپوشاند و از آن رهایی یابند و چنان دچار ترس و اضطراب می‌شوند و از افکار جامعه و بی آبرویی خود میترسند و هوشیاری خود را از دست می‌دهند که بدون لحظه‌ای درنگ و عاقبت اندیشی، اقدام به جنایتی سنگین‌تر و ناخواسته می نمایند،
و لذا اگر این گونه افراد از آبروریزی ابتدای جرم اندک خود در جامعه خوف و وحشت نداشته باشند و تصور نمایند این بی آبرویی و خطای آنان توسط بزرگترها و قانون نادیده گرفته خواهدشد و یا مورد بخشش واقع خواهد گردید و یا عقوبت سختی در پیش نخواهند داشت و زمان نیز جرم و خطای آنان را اصلاح و یا رسیدگی خواهد کرد، دست به اعمال شیطانی و جرم های سنگین تر نمی زنند.کما اینکه این گونه مواجهه با جرائم ابتدایی،سفارش دینی هم دارد.
بنابراین،جامعه هم در این موارد مقصر است، جامعه باید گناهان از این دست را، در مرحله ابتدایی تحمل کند و در صدد تنبیه اضافه و سخت تر از حد ، برای افراد نباشد برخی از گناهان می‌تواند با گذشت طرفین حل و فصل شود و خطاکاران بدانند که قانون نیز بیش از حد پاپیچ آنان نخواهد شد ،در این صورت جرم های سنگین ،کمتر اتفاق خواهد افتاد.
اما افراد در چنین شرایطی فکر می کنند به خاطر تبعات اجتماعی جرم ،باید تا اخر عمر بین جامعه سر شکسته و سرخورده باشندو همین ترس از عقوبت کار، انان را به عکس العمل سریع و بدون فکرو اندیشه وامی داردتا اینکه خطای بزرگتر مرتکب میشوند.
بیاد بیاوریم موضوعی را که س ( ط) مکررمرتکب شده است، اگر او دل خوش به پشتوانه اجتماعی خود نبود و اعتماد به نفس خود را از دست می‌داد به طور قطع بدانید که در یکی از موارد مطرح، مرتکب جرم سنگین تری می گردید، بنابر این، او دچارشرایط مخاطره امیز بی ابرویی خود در هنگام خطای اولیه نشده است و مطمئن بوده است که می تواند از بحران عبور کند.و لذا شیطان هم نتوانسته او را به جرمی سنگین تر وادار سازد.

گویند: روزی ملا نصرالدین از محلی می گذشت؛
دید فردی را شلاق میزنند، علت را جویا شد، گفتند: 
شراب خورده.
ملا گفت خوب بخورد مگر چه میشود؟ 
گفتند شراب حرام است.
ملا پرسید: برای چه حرامست؟
گفتند:
چون به بدن ضرر میرساند و در قرآن آمده هرچه به بدن ضرر زند حرام است. ملا گفت :
خدا را هزار مرتبه شکر که شلاق نه به بدن ضرر میزند و نه به آبرو.