تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

 
مقدمه کتاب تشنگان قدرت

پس از دوم خرداد ماه سال 1376 که انتخابات هفتمین دوره ریاست ‌جمهوری در نظام مقدس جمهوری اسلامی برگزار شد وسید محمد خاتمی علیرغم انتظارات دولت مردان حاکم با رای بالای مردم به ریاست جمهوری انتخاب گردید ، تحول شگرفی در جامعه رخ داد که خواب آلوده ترین افراد جامعه نیز به خود آمدند و هستی خود را باور کردند ، به دنبال این تحول عده ای که خود را مقابل تفکر توده مردم دیدند دست از پا نشناخته در صدد واکنش بر آمدند و چون خویش را در انزوا می دیدند بدون اینکه خود را آشکار نمایند سعی کردند که جامعه را به سمت آشوب و بی‌ثباتی سوق دهند و با حرکت های خود به جامعه بگویند :

رأی شما در دوم خرداد اشتباه بوده و چون اشتباه کردید از این پس خواب آرام نخواهید داشت تا اینکه پشیمان شوید ! و چنان بر ایده ها و افکار کهنه خود پافشاری می‌نمودند که گویی آنچه حق و حقیقت است نزد آنها است و آنچه باطل و مردود است نزد مردم است و مردم در دوم خرداد اشتباه کرده اند و باید پند گیرند ،این افراد که از بیداری مردم در تعجب مانده بودند و تغییر عقیده متن جامعه را در مورد خویش باور نمی کردند چنان از خود بی خود شدند که همچنان در باتلاق هایی که می آفریدند فرو می‌رفتند و باز هم بر سماجت خویش و مقابله با توده مردم پای می‌فشردند .

این حقیر در اثنای سالهای بعد از 1376 و از فرط سماجت برخی افراد که طرفدار آشوب های اجتماعی و دعواهای سیاسی بودند به این نتیجه رسیدم که چه کسانی می‌توانند تشنگان قدرت باشند و چه کسانی شیفته خدمت ، و اینکه چگونه برخی افراد که به هیچ وجه انتظار نمی رفت داعیه حکومت و سلطه طلبی داشته باشند امروز بر بودن خود اصرار دارند و هنوز به رغم سالها حاکمیت ،از قدرت سیر نشده اند و اصلا چرا شهید مظلوم بهشتی چنین سخن پر معنایی را در آغاز جمهوری اسلامی گفته است ؟ و اصلا چگونه این سخن در ذهن او تداعی شده است ؟ این موضوع مرا به فکر نگاشتن کتابی انداخت تا بتوانم حداقل از منظر خویش تفاوت های بین طالبان قدرت و شیفتگان خدمت را دریابم اما از آنجا که دفاع هر دولت و حاکمیتی، از موجودیت خود نمی‌تواند قدرت طلبی صرف تلقی شود و از آنجا که موضوع یاد شده نمی تواند به طور مستقیم افراد را متمایز نماید پس از مطالعات مختلف به این نتیجه رسیدم که شاید نتوان این سوژه را مکتوب کرد و نیز نمی توان به طور مستقیم افرادی را متهم به قدرت طلبی نمود چون در ورق خوردن تاریخ و تحولات آن، استنباط ها نیز متغیر می‌شود و نتایج، گوناگون تحلیل می‌گردد، از همین رو چند سالی موضوع و یا سوژه کتاب را به بایگانی سپردم تا اینکه پس از چند سال اوضاع سیاسی و شرایط اجتماعی و افکار عمومی معتدل تر شده و با تحولات شگرف اندیشه ای مواجه گردید و تغییرات فرهنگی باعث شد عده‌ای از تعصب‌های کورکورانه خود دست بردارند و تدبیر را یکی از انگیزه های اجتماعی خود قرار دهند، با گذشت زمان بنده نیز به این نتیجه رسیدم که شاید بتوان این سوژه را با نگاه متفاوت تری از گذشته عرضه داشت تا هم رعایت حال افکار جناحی شود و هم به طور مستقیم جناح ها و گروههای سیاسی و افکار خاص مورد خطاب قرار نگیرند افرادی که در واقع عامل افکار ریزی بر تحولات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی هستند و خود تعیین کننده رفتار‌های جدید می باشند به همین منظور سعی بر این است که :

« یک سری خصوصیات رفتاری و گفتاری افرادی که انگیزه قدرت طلبی و دنیا پرستی دارند و نیز در حد مقدور خصوصیات افرادی که انگیزه خدمت به مردم را دارند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرند و بهره گیری از نوشته ها و موضوعات، مختص زمان و مکان خاصی نباشد و برای سایر زمان ها و موقعیت های سیاسی اجتماعی قابل بهره برداری باشد هر چند می دانم که به همین دلایل ، سوژه مذکور آنطور که باید جان بگیرد جان نخواهد گرفت اما از آنجا که گفته اند در بیابان لنگ کفش هم نعمتی است باشد تا این سوژه مهم در نقد و بررسی بسیار ناچیز این حقیر حداقل با اسم یا طرح روی جلد خود بتواند ، این فکر را القا نماید که انسانها می توانند به اسم خادم ظالم از کار در آید و به اسم ظالم بودن خادم باشند و یا به تصور قدرت طلبی به جامعه خدمت بدهند و یا به نام خیر اندیشی و خدمت به جامعه خیانت روا بدارند .

آری انسانها یکسان نیستند و با یکدیگر خلق و خوی متفاوتی دارند و گوناگونی آنها نیز حکمت و مصلحتی است که خداوند آفریده است و حتی اگر انسان ها گناه و معصیت می کنند در واقع برای این است که فرد خوب از بد جدا بشود و انسان ها با تجدید نظر در افکار و سلایق خود راه کمال و ترقی را بپیمایند و مهارت ها و توانایی ها و دانش های نو فرا بگیرند جامعه نیز دچار دگر گونی نمی‌شود مگر اینکه عده‌ای قدرت طلب باشند و ظلم کنند و خیانت مرتکب شوند و عده ای فاضل و خدوم باشند و برای جامعه و افراد آن کمال بخواهند .

همین درگیری های لفظی و همین تنش ها و ضد و نقیض بودن افکار و عملکردها جامعه را بیدار می کند و افراد را به موجودیت خود توجه می‌دهد و چه بسا همین درگیریهای سیاسی و سلیقه ای باعث شود که انسان ها به عملکرد های خوب و بد خود نیز پی ببرند و با تجدید نظر در اندیشه ها و رفتارها ، مسیر حرکت را برای آیندگان هموارتر سازند .

فارابی کسی را جبار می نامد که دل بسته ثروت و لذت است و دچار گران‌سری و خود بزرگ بینی شده است ، ثروت و لذتی که، آن را با زور بدست آورده و به آسانی نیز از دست نمی دهد .

حضرت علی (ع) می فرماید :

« قسم به خدا ارزش ها و مقام های دنیوی نزد من بی ارزش ترین چیز ها است ، بی‌ارزش‌تر ، پست تر ،منفور تر از آب چرکینی که از بینی بز بیرون می آید .»

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد