تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

تحقیر، تهمت و انگ

 

در بازی قدرت و حاکمیت ، آنها که به جد شیفته قدرتند و به هیچ وجه از آن دل نمی‌کنند و پای بند هیچ ارزش و احترامی نسبت به رقیبان خود نیستند ، همواره از تهمت و تحقیر برای سرکوب رقیبان خود استفاده می‌کنند ، این افراد به هر وسیله و بهانه ای که باشد متمسک می شوند ، تا قرب و منزلت رقیبان خود را کم کنند ، واعتباراجتماعی آنان را خرد نمایند که در این باره گاهی برخورد های غیر منصفانه آنان چشم انسان را خیره می‌کند و انسان را نسبت به بسیاری از باور ها،ارزش ها و حرمت ها و رفتارهای انسانی دچار شک و تردید می نماید ، از جمله این اعمال و رفتار برای برد در بازی قدرت ، انگ زدن ، تهمت زدن و تحقیر کردن رقیب است بسیار دیده شده است که طالبان قدرت برای پیشبرد اهداف خود و زمین زدن رقیب سیاسی خویش ، به او انگ زده اند مثلاً ، انگ هایی از قبیل ، فلانی ساده است ، فلانی بچه ننه است ، فلانی دچار بیماری روانی است ، فلانی دیوانه است ،  یا اغوا شده است ، ساده است ، مرعوب جو و فضا شده است .

یا اینکه در زمان قبل از انقلاب ، که همه می‌دانند دکتر شریعتی از روشنفکران زمان خود بود و همواره سعی در روشنگری جوانان و دانشجویان داشت افرادی به او انگ های مختلف زده اند که از آن جمله می‌گفتند : سگ وهابی ، شیعه مشرک رافضی ، کمونیست الحادی ، و حتی آخوند فکلی !![1]

انسان ها در جامعه رفتار ها و گفتار های متفاوتی دارند و خلق و خوی آنها نسبت به یکدیگر تفاوت ها و نیز مشابهت ها زیادی دارد ، اگر قرار به اشکال گیری باشد ، همه مردم می توانند از یکدیگر اشکال بگیرند و بحث هایی از نوع موارد مذکور را بیان دارند به طور مثال سادگی در اغلب انسان ها وجود دارد ، اما آن هنگام که از آن به عنوان یک حربه سیاسی یاد می شود یعنی اینکه فلانی کم سواد ، کوته نظر، و ساده نگر است و از حقایق نا آگاه ، و از این قبیل واژه ها ، اینها خود تهمت است و با هدف خاص سیاسی مطرح می‌شود تا اینکه با طرح این حرف ها ، شخصیت رقیب ، سبک جلوه کند و از اعتبار بیفتد .

در حالی که ممکن است ، همان فردی که از منظر سیاسی قدرت طلبان ، به سادگی متهم می‌شود بسیار آگاه تر، هوشیار تر، و عالم تراز دیگران باشد ، اما همین که زنگ خطررا نسبت به بعضی امور به صدا در می آورد ومی‌خواهد مانع برخی رفتار ها ، گفتارها و اعمال خلاف افراد قدرت طلب باشد ، به انواع انگ ها متهم می شود، همین که این انسانها از انتقاد ها یی که مطرح می‌شود منافع خود را در خطر می بینند ودر حقیقت هشدار باش و بیدار باشی را مطرح می سازد ، از سوی این افراد به سادگی، روانی و اغوا شده متهم می‌شود و این افراد خطای خود را در پوشش این تعریف ها و تحقیر ها می پوشانند .

 به راستی آیا ، این گونه رفتار ها رفتار موجه انسانی است ؟ آیا اینگونه رفتارها پذیرفتی است؟ آیا انگ زدن به این شکل و به این حالت می تواند مشکلی از قدرت طلبان را حل کند یا اینکه نه، چنین رفتاری ممکن است موجب شود که فردا دیگران درمورد آنها

( تشنگان قدرت ) به کاربگیرند ؟وآیا این نوع انگ زدن ها و دهها نمونه دیگر ازاین قبیل شایسته انسان است .

 به عقیده نگارنده این نوع انگ زدن ها ، یعنی ذبح کردن انسانیت ، ذبح کردن شرافت و صداقت انسان ، ذبح کردن شجاعت و صراحت و نیک اندیشی و نیک رفتاری ،  به طور مثال انسانی که از فشار مشکلات جامعه به ستوه می آید و کسی به درد ها و ناله ها ی او گوش فرا نمی دهد وکسی نیست که  مشکل وی را رفع نماید ، طبیعی است که در شرایط ایجاب وظیفه ، و یا تضییع حقوق و یا وارد آمدن مشکل باید به صراحت اظهار نظر کند ،و یا حد  اقل صدای خود را بلند کند تا کسی مشکل و فشار وارده بر وی را باورنماید .

 چه تعداد جانبازانی داشتیم که مقابل ادارات تحصن کرده اند ؟ و یا زجر ناشی از درد و رنج آنان (بویژه مجروحان شیمیایی) تاب تحمل را نه از خود آنها ، بلکه از همسایگان آنها  ربوده است و یا از فرط فقر و محرومیت و ناتوانی نتوانسته اند مشکلات اولیه خود را حل کنند و یا اینکه به همراه خانواده هایشان سر گرسنه بر بالین نهاده اند و یا اینکه در صد جانبازی آنان دستمایه ، ا فرادی شده است که از جنگ فراری بوده اند  ویا بسیجیانی که در دفاع از حقوق خود و نیز دفاع از ارزشهای انقلاب مورد بی مهری و آزار سایرین قرار گرفته اند و به آنان اتهام روانی بودن ، موجی بودن و دیوانه بودن زده شده است و در همین شهر مقدس مشهد مسئولانی داشته ایم که افراد را به بسیجی بودن متهم کرده اند و به نام اینکه جبهه رفته هستند آنان را از اتاقشان بیرون کرده اند و یا زمینه ملاقات و طرح مشکلاتشان را فراهم نمی دیدند و یا اینکه  هیچگاه به خواسته های آنان توجهی نکرده و حقوق رسمی آنان ( بسیجیان یا جانبازان ) را به رسمیت نمی‌شناختند .

 روانی بودن نیز حربه ای است برای از صحنه خارج کردن افراد ، و به معنی اینکه به خواسته های آنها اعتنایی نیست  و نشود ، یعنی طالبان قدرت معتقدند هر کس صدایش را بلند کرد دچار بیماری روانی است،هرکس حقش را مطالبه کرد و ما نتوانستیم از عهده حق او بر بیائیم، اودچار بیماری روانی است اصلاً زندگی بشر و بویژه زندگی های شهری امروزه همه ابعادش زمینه بروز ناراحتی های روحی و روانی برای مردم است. اما ناراحتی روحی و روانی ، تا روانی شدن سیاسی و اتهامات فرهنگی  متفاوت است،در ناراحتی روحی و روانی،یک یا چند ساعت زمان که بر انسان سپری می شود تغییر روحیه و رفتار حاصل می آید اما حربه روانی بودن از منظر سیاسی و قدرت طلبی ماهیت وجودی فرد را زیر سئوال می برد و اگر متهم ضعیف النفس باشد این حربه ، روحیه وی را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و ضعیف می کند و در وی شک و ظن بوجود می آورد،این رویه که افراد را با طرح بیماری روانی از میدان رقابت بیرون کنند تا قرن 19میلادی زیاد متداول بوده است و در برخی از حکومت ها مشاهده گردیده است .

در میان جوامع شهری که ماهیت اجتماعی  و روابط خویشاوندی دارد نیزاین رویه کارسازاست و با این حربه ها شأن واحترام   متهم درمنظرشنونده وافراد اجتماع دچار شکنندگی می شود ، دانشمندان در این باره معتقدند چیزی به نام بیماری روانی در افراد وجود ندارد ، بیماری روانی قابل درمان است و مردم نباید به این بیماری به شکل بیماری خاص نگاه کنند بیماری روانی مانند همه بیماریها قابل درمان و معالجه است بسیاری از کسانی که به عنوان بیمار روانی حبس می شوند ( منهای بیماران آشکار) به مراتب عاقل تر از برخی افراد هستند و حتی برخی از حالات انسان ، که لقب دیوانگی نیز به خود می‌گیرد از عشق و اعتقاد عمیق به موضوعی ناشی می شود و حکایت از علاقه و افر انسان به چیزی دارد .

اما با این حال شیفتگان خدمت در این باره چه نقشی دارند و در مواجهه با افرادی که اظهار نظر صریحی دارند و یا در اثر فشار های روحی و روانی حرف خود را می زنند چه می‌کنند ؟ شیفتگان خدمت درباره این افراد به روش طالبان قدرت و طرفداران حب ثروت و مکنت نگاه نمی کنند و اظهار نظر نمی نمایند. بلکه آنها افراد عصبی اندوهگین و ناراحت و منتقد را درک می کنند و با آنان همیاری و هم دردی می نمایند و آنان را در آغوش مهر و عطوفت خود می گیرند و مشکلی از آنان را حل می کنند و به آنان بر چسب روانی بودن نمی زنند بلکه حتی به آنان حق می دهند که ناراحت  و منتقد باشند ، شیفتگان خدمت در مقابل افرادی که در اثر مشکلات اجتماعی و خانوادگی و یا اداری دچار ناراحتی روحی می‌شوند و زبان به شکوه و انتقاد می گشایند گشاده رو هستند وخود را در قبال مشکلات آنان مسئول می دانند و یا اینکه لا اقل راهنمای خوبی برای آنان هستند ،این افراد خود را وظیفه مند به رسیدگی و احوال جویی از آنان می دانند و حتی جامعه را در مقابل آنها مسئول می شمارند و برنامه و راههای حمایتی از آنان را وظیفه خود می دانند .

 

بخشی از کتاب تشنگان قدرت صفحه 47


[1]-سایت ملی مذهبی ها 19/3/82 یاد داشت به قلم جلال افشار 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد