تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

تشنگان قدرت و شیفتگان خدمت

یادداشت ها و نکته هایی در باره موضوعات اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی

شهید سلیمانی ، آغازی بر پایان


ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:

شماره ۳۵۳

شهید سرافراز قاسم سلیمانی یک سرباز بود منهای درجه و مقام برجسته ای که داشت و سرتیپ پاسدار و فرمانده سپاه قدس بود خود را سرباز می‌دانست و اتفاقاً بر واژه سربازبودن خود هم تاکید کرده بود.


سلیمانی مانند سایر فرماندهان سپاه پاسداران. خود را وقف اهداف انقلاب و نظام کرده و تحت فرمان زعیم خویش و فرمانده کل قوا ماموریتی بر عهده داشت و تمامی تلاش خود را صرف انجام وظیفه نمود.

حاج قاسم سلیمانی، ابدا خود را در مکتب تنگ نظریها و خود حق پنداری ها، محصور نکرده بود.

او دارای شاخص‌های دور اندیشی ،صبر، اخلاص، ازخودگذشتگی، بریدن ازدلبستگی های دنیوی، مقاومت ،تواضع ، نهراسیدن در راه حق و تشخیص راه درست از نادرست بود و جز به رضای خدا نمی اندیشید.

 سلیمانی هم برای وطن جنگید و هم برای فرهنگ ایرانی اسلامی وعربی ، برای او امت واحد اسلام. اهمیت داشت آنجا که سالها برای برقراری این فکر و ایده درمیان جوامع دینی تلاش کرد، سلیمانی البته تا هنگام شهادت چندان شناخته شده نبود و از آن هنگام که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی فوت کرد شهید سلیمانی در فراق او گریست و دچار تحول روحی شد و انگشتری خود را به پیکر پاک آیت الله هاشمی رفسنجانی ره اهدا نمود وآن را در کفن هاشمی گذاشت،

 سلیمانی با هاشمی انس و الفتی خاص داشت و برخی از گفته های او با هاشمی به تبادل نظر و پذیرش توصیه منجرمی گردید و این که برای وحدت امت اسلام باید اختلافات دینی وعقیدتی را کنار گذاشت.

 سلیمانی نیرویی بود که همچنین مورد اطمینان مقام رهبری قرار داشت و هیچ گاه از خواسته و رهنمودهای رهبری عدول نکرد و تا پایان عمر خود را سرباز ولایت می دانست، به طوری که مقام رهبری هم هنگام نماز میت براو سه بار کلمه عفوک ،عفوک، عفوک را به کار میبرند.


 زندگی شهید سلیمانی برخورداراز الگوها و ویژگی‌ها و شهادت او دارای رمزهایی است که در عالم سیاست و نظامی گری کمتر قابل بیان است و با این وجود طی طریق را برای او دشوار می نموده است اما با خلوص نیت و توکل بر خدا بر همه آنها فائق آمده است ، اینکه سردار محمد حجازی معاون و جانشین او وقتی از سلیمانی می پرسد سردارکجا انشالله ؟ او می گوید: می روم به مقتلم !! این سخن دارای پیامی است که گویی او از شهادت خود مطلع بوده است و این که سه و نیم ساعت قبل از شهادت بر روی یک کاغذ کوچک، محل دفن خود را کنار قبر شهید محمدحسین یوسف الهی تعیین کرده، باز دارای پیام دیگری است که چگونه می شود چنین فرماندهی که باید تمام حرکات و سکنات و برنامه هایش محرمانه باشد به جایی می‌رسد که از آینده خود خبردار میشود؟ و این ها نشان میدهد که این قهرمان بزرگ خود را فدای مصلحت نظام کرده است و محبوب عام وخاص گردید.

 آیا این رخدادها بدین معنی نیست که برخی دوره خدمت او را پایان یافته تلقی کرده بودند و امروزه بیش از هر کس سنگ سلیمانی را به سینه می زنند.

دو سه روز اول شهادت سلیمانی بود که در مجلسی مداح می‌گفت : سلیمانی هم مانند سایر پاسداران است بالاخره راه اینها آخرش شهادت است و آن یکی دیگر بر بالای منبر می گوید سلیمانی ۶۳ سالش بود او دیگر عمرش را کرده بود و باید میرفت و ما از این سربازان زیاد داده ایم و باز هم خواهیم داد.

شنیدن این نکات دو سه روز بعد از شهادت و درموقعیتی که نحوه شهادت او سئوال برانگیز شده مفهوم و معنی خاصی را تداعی می‌کند که چرا کسانی که باید بیش از دیگران از شهادت او به دست عوامل جنایتکار آمریکا محزون و نیز خشمگین باشند این گونه شهادت او را عادی و بی اهمیت توصیف می کردند ! 

آیا این گونه سخن گفتن ها محصول و سفارش اتاق‌های فکر بوده؟ وقتی چنین تحلیل‌های مُنضم به طریق شهادت سلیمانی می شود درمی یابیم که سلیمانی ناشناخته را، خدا محبوب قلبها کرد و لذا همه دغدغه مندی کسانی که امروزه سنگ سلیمانی را به سینه میزنند را نمیتوان پای تجلیل از شهید دانست

ومن هرگاه مطلبی از سلیمانی در رسانه ها میخوانم یاد این گفته ها که می افتم اذیت میشوم.

 اکنون به نظر میرسد شهید سلیمانی ابزار سیاسی برخی شده تا پشت ایمان و اخلاص و مرام او، برای خود وجاحت کسب نمایند؟

همین روزها بود محمد باقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی در جمع اعضاء ستاد مردمی دومین سالگردبزرگداشت شهید سلیمانی گفته، افرادی که  مبنایشان صرفاً حفظ قدرت و جریانات سیاسی شان است شخصیت شهید سلیمانی را نشناخته اند(خراسان  ۴دی ماه)

 درهرحال آنچه در جوامع انسانی رنگ و لعاب افراطی به خود میگیرد تبلیغ ضد تبلیغ است ولذا باید مراقب باشیم که تجلیل بر مبنای شایستگی های حقیقی صورت پذیرد نه بر جانب داری سیاسی و منافع جناحی، که در این صورت خیانت به خون شهید حساب خواهد شد.

https://t.me/abrahim2441

سوء مدیریت ، باب خوبی در دستگاه قضا

 رسیدگی به سوءمدیریت، باب خوبی دردستگاه قضا


ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:

شماره ۳۳۰

رسیدگی به سوءمدیریت، باب خوبی دردستگاه قضاست که می تواند بسیار مفید باشد اما نه برخواسته ازیک تفکر جناحی و حکومتی، بلکه باید بربستر تخصص اجرایی و تفکر و مشورت جمعی، مشورت مدنی ، حقوقی و قضایی مستقل باشد.


پرونده محکومیت ولی الله سیف و احمد عراقچی با عنوان سوء مدیریت امری پسندیده و حائزاهمیت است اما این رویه نباید مختص برخی افراد با شائبه سیاسی و یا جناحی باشد،که اگر در رقابت های سیاسی این احکام صادر شود و برخی زیر تیغ باشند و برخی آسوده خاطر، ناپسند است.


در آشفته بازاراقتصادی کشور و حتی سیاسی، چنین افرادی فراوان هستند که اگر پرونده‌ آنان به جریان افتد سوء مدیریت ها آشکارتر و افزونترمی شود و درراهبرد سیاسی البته سوء مدیریت ها فراگیرتراست.


پرونده ولی الله سیف و احمد عراقچی نیزکه درراستای کنترل بازار ارز، مسئولیت داشته‌اند و برخلاف اصل وظیفه، دلار و یورو خارج از شبکه تنظیمی بازار عرضه کردند محاکمه و مجازات آنان ضروری است و اینگونه پرونده‌ها باید ازاولویت رسیدگی هم برخوردار باشد والبته متخصصان امرهمه جوانب پرونده را بررسی وتحلیل نمایند تا نتیجه پرونده عبرت آموز گردد نه اینکه بعداً برخورد قضائی شائبه سیاسی به خود بگیرد و مقصراصلی ، نظام تلقی گردد.


دراین مسائل البته دفاعیات متهمان نیز حائزاهمیت است، درهرحال جامعه ما در ابعاد سیاسی و اقتصادی وامنیتی متخلفانی داشته و دارد که برخی آزاد می چرخندو به جای بازداشتگاه درهتل توریست زندگی می‌کنند و برخی نیز سرشان به باد رفته است.


درهمین رابطه دربعد اقتصادی وحید مظلومین و همدستش را داشتیم که به جرم خرید سکه ی سه و نیم میلیون تومانی در بازار اعدام شدند درحالی که بابک زنجانی هنوزپرونده اش به سرانجام نرسیده است.


البته برای او و یا هیچ کس دیگراعدام پیشنهاد نمی‌شود بلکه از منظر نویسنده اعدام غلط محض دررسیدگی قضایی است.


در بعد سیاسی و امنیتی، ما روح الله زم را داریم که درمقطعی با ظهور فضای مجازی کارخود را آغارکرد وچون در ابتدا راه بود، برخی ازخبرها به قبای برخی از سیاسیون برخورد کرد، تا اینکه تجمیع کینه ها سرنوشت او را به اعدام منتهی نمود.


دربعد امنیتی ونیزاجتماعی عده ای به جرم حمل مواد مخدر طی ۴۰ سال گذشته اعدام شدند که شاید بهتر بود سوء مدیریت ها جای خود را به تدبیر عالمانه میداد تا خانواده های آنان داغدار، یتیم و بی سرپرست نمی‌شدند. 

بنابراین پرونده‌های قضایی هرجور که پیش برود نباید در نهایت پشیمانی به دنبال آورد و طبیعی است که اگر رای قضایی نتواند افکارعمومی را اقناع کند به اصل دستگاه قضائیه و اعتبار آن لطمه خواهد زد.


در پرونده نوید افکاری نیزکه به طور ضرب الاجلی اعدام شد افکار عمومی قضاوت متفاوتی داشت و از منظر برخی حقوقدانان ،این واقعه مقبول نیفتاد.


به هر روی تعجیل در تصمیمات قضایی و دوری از ضوابط اخلاقی، قانونی و حقوقی در پرونده هایی ازاین دست امری ناپسند است ، وبه ویژه اگر رای ها تحت تاثیر رقابت ها و تعصبات سیاسی باشد ناپسندتر است.


کشتار ، کشتار و کشتار

کشتار،کشتار،کشتار

ابراهیم ناظمی روزنامه نگار
شماره ۳۲۵
بازهم انفجاروکشتار دسته جمعی در افغانستان. روزهایی درعراق، روزهایی دیگر در لبنان و روزهایی درایران !
انفجاراخیردرمسجد قندوز، با بیش از ۱۲۰ کشته و ۲۰۰ مجروح، چرا چنین کشتارهای دسته جمعی در آمریکا اروپا و آسیای شرقی وقاره آفریقا رخ نمی دهد و یا کمتراتفاق می افتد، چرا فقط باید کشورهای خاورمیانه و کشورهای اسلامی و مکتبی مبتلا به چنین فجایع وحشتناکی برای آدم کشی باشند!؟

می گویند : انفجاردرمسجد قندوز شیعیان در شمال افغانستان با بیش از ۱۲۰ کشته و ۱۷۵ مجروح کارداعش است!؟ کدام داعش ؟ مگر داعش به گفته شهید سلیمانی نابود نشد؟ دوباره داعش از کجا زاییده شد؟ داعش حدود ۳ سال پیش درعراق و سوریه و لبنان فعالیت می‌کرد برای تشکیل دولت عراق و شام اما به گفته جامعه جهانی و شهید سلیمانی قلع و قمع گردید ونابود شد،حالا چطور دوباره متولد کردند!

خودکردگان متعصب دینی هم کیشان خود را میکشند وجنایات خویش را به داعش خود ساخته نسبت می دهند، خُب چه می کنید با داعش ، چرا ریشه آن را که (افراطی گری مذهبی) است نمی خشکانید ؟ ( البته با علم ،اندیشه و تدبیر) آیا این کارها برای پرهیز از تعقیب عوامل واقعی جنایات در افغانستان نیست؟

متعصبان مذهبی که درجهل و گمراهی غوطه ورند خود عامل این جنایات هستند و عمل خود را به داعش نسبت می‌دهند البته این رسم افراطی‌ گری دینی است که می کشند و بعد هم ازعمل خود برائت می‌جویند افراد نامدار، بزرگ،و عالم را غافلگیرانه می کشند و یا می ربایند و بعد هم بدون اینکه سرنخی از خود به جا بگذارند دنیا را درابهام فرو میبرند و به ظاهرمدعی خون‌ خواهی می شوند،اما پرواضح است که این جنایات از دشمنان آشکار ساخته نیست و تنها از همراهان بسیار نزدیک وهم کیش ساخته است، حسینی کارشناس مسائل منطقه در تلویزیون میلی می گوید ازآنجا که امنیت افغانستان را گروه طالبان به عهده گرفته این اتفاقات برای ناامن جلوه دادن افغانستان صورت می‌گیرد !! و آمریکا به دنبال ناامنی درافغانستان است !! و آمریکا ازاین انفجارها و کشتارها نفع می برد !! پس حتما یک آمریکایی جلیقه انفجاری به خود بسته است !! کسانی که ناامنی ها و کشتارهای متعصبان دینی را به گردن آمریکا می‌اندازند درقبال این جنایات باید تا آخر پاسخگو باشد وازعوامل حادثه خون خواهی کنند نه اینکه راه فرار برای قاتلان بسازند.

ایران هم بلافاصله این انفجارو کشتاررا محکوم کرده و خواستار تعقیب عوامل حادثه شده است.
اما می دانیم که به زودی این حادثه مانند دیگرحوادث به فراموشی سپرده خواهد شد.
این انفجارها قلب جامعه جهانی و همه انسانها را به درد می آورد، اما ازآنان کاری ساخته نیست وحریف پیروان افراطی ادیان نمیشوند، وازسوی دیگر برخی از جوامع به اصطلاح دینی نیز با این کشتارها خود را ازعقده های اختلاف فرقه ای تخلیه میکنند و با عملیات انتحاری قصد رفتن به بهشت را دارند !!

آیا تا به حال دیده اید که عوامل چنین جنایاتی ،علنی محاکمه و مجازات شوند و جامعه جهانی و پیروان ادیان از نیات آنها در محاکمات آگاه گردند.

انگار ناف ادیان الهی را به کشتارهای فردی و جمعی بسته اند !!
هفته گذشته نیز انفجاری در مسجد عیدگاه کابل رخ داد و ۸ کشته و ۲۰ مجروح بر جای گذاشت دو هفته پس از استقرار طالبان نیز انفجاردر فرودگاه کابل بیش از ۱۷۰ کشته و۲۰۰ مجروح برجا گذاشت.
در این حال ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در مصاحبه ای گفته ما داعش را تهدید جدی نمی دانیم ما داعش را خطر نمی دانیم ولی مزاحم می دانیم.
این مواضع نمی تواند جلوی فجایعی از این دست را درجوامع مذهبی بگیرد.علمای اسلام و طلیعه داران مکاتب الهی چه می کند که نمی توانند جوامع انسانی را ازاختلافات و آشوب و قتل های پی درپی و نزاع‌های مذهبی برهانند؟؟ وبر طبل اختلافات نکوبند، در حالی که دائم ادعای سروری بر مردم دارند، پس مجمع جهانی تقریب مذاهب برای چیست ؟؟

ازسوی دیگر، پیروان ادیان کی باید به خود آیند و بفهمند چه بازی هایی ازاین دست در تاریخ چند صد ساله خورده اند و تحریک اوهام و دروغ ها شده اند که همچنان هم درحال تکرار است و راه چاره جز تغییر نگرش به مذهب، و پیروی ازآن نیست.

بی راهه در کشف مفقودی امام موسی صدر

به بهانه سالگرد مفقودی امام موسی صدر

        (( گاهی به پشت سر نگاه کن)

ابراهیم ناظمی روزنامه نگار: 

 شماره۳۱۰ 

نهم شهریورماه چهل و سومین سالگرد مفقودی شهید علامه امام موسی صدرهم رسید و هیچ سرنخ حقیقی از مفقودی آن شخصیت والا مقام تاکنون به دست نیامده است .


به راستی داستان مفقودی امام موسی صدر چیست ؟


 تاکنون درباره این که چه کسانی و یا چه حاکمیتی و یا چه تفکری از فقدان امام موسی صدر سود برده یا می برد، مطلبی نوشته نشده و موضوع مورد تحلیل علمی و کارشناسی از سوی نخبگان سیاسی قرار نگرفته است و فقط به داستان‌ پردازی ،تصورات خیالی و شنیده ها اکتفا گردیده تا حقیقت درلابلای همین خیال بافی ها گم شود اما آیا به راستی این ها راهکار برای مشخص شدن علت و چگونگی فقدان امام موسی صدر است !؟؟ 


امام موسی صدر متولد ۱۳۰۷ درقم بود پدرش صدرالدین صدرو شهادتش نهم شهریور۵۷، او ۹ شهریور عازم لیبی بوده اما برخی گفته اند کسی درلیبی او را ندیده است،برخی هم گفته اند با قذافی دیدار داشته ولی هیچ سندی در باره منتشر نشده است. 

آنچه مدنظراست این که مفقودی امام موسی صدراز معماهای عجیب و کشف نشده ای است که همه جهانیان را به حیرت وا داشته اما ازآنجا که فریب تاریخی بلاخره باید پایان داشته باشد باید گفت: ( گاهی به پشت سر نگاه کن ).


به اعتقاد نویسنده این موجز، برعلاقه مندان به امام موسی صدرکه الگوی فکری و عقیدتی جهان اسلام بوده و سابقه علمی و مذهبی او درخشان است ، تکلیف است که از اوهام به درآیند و با تلاش وافربه کشف حقیقت مفقودی امام موسی صدر بپردازد. 

 بارها قتل یا مفقودی امام موسی صدر را به گردن معمر قذافی رهبر لیبی انداخته اند بدون اینکه اوبیان مشخص یا مقصود و نیتی دراین باره از خود بروز داده باشد.آنچه به او نسبت داده شده همه فرضیات عده‌ای خاص برای انحراف افکارعمومی بوده است و نشان آن اینکه، از معمر قذافی قبل ازآنکه رو در رو پیرامون این واقعه سئوالی پرسیده شود غافلگیرانه و از پشت با گلوله از پای درمی آید که بازهم دهها سئوال پشت آن است؟؟ 

✅ از سوی دیگر خاطره‌ای به نقل از یکی از بزرگان سالها قبل خواندم که گفته بود قبل از پیروزی انقلاب نزد امام خمینی نشسته بودیم یکی ازآقایان پرسید حضرت آیت الله ؟ اگر شما بر رژیم شاه پیروز شدید چه کسی را در رآس حکومت قرار می دهید ؟ که بلافاصله آیت الله خمینی با دست به سمت موسی صدر اشاره می کنند و می گویند همین آقا موسی را؟! 

✅ این خاطره در برگهای تاریخ وجود دارد که از معانی زیادی هم برخوردار است و اگر به این دو سند تاریخی ،مرگ قذافی و خاطره‌ای از گفتگو با آیت الله خمینی توجه شود شاید مسیر تحقیق در مورد مفقودی امام موسی صدر تغییر کند، و نیز ازخاطرات بزرگان انقلابِ ایران و جهان مطالب جدیدی به دست آید. 

 اما آنچه مسلم است اینکه مجهولات درتاریخ انقلاب فراوان است و این هم یکی از آنها است که اتفاقاً جهان اسلام در پی کسب پاسخی قانع کننده است و قبل از آنکه شواهد تاریخی ازبین برود یا به گور برود و یا ناپدید گردد که بعضا هم شده است  باید کاری کرد.

@abrahim2441

         به بنیاد فکری نوآوران بپیوندید

طالبان را آمریکا به قدرت رساند

طالبان را آمریکا درافغانستان به قدرت رساند.

ابراهیم ناظمی روزنامه نگار:
شماره ۳۰۸
تحولات چند ماه گذشته نشان می‌دهد که قطعاً مذاکرات دوحه قطر در دوره ترامپ و دوره اخیر بایدن رئیس‌ جمهور آمریکا دارای نوعی پذیرش دو طرفه برای آینده افغانستان و به قدرت رساندن طالبان بوده است اگرچه دو طرف احتمالا برای رسیدن به اهداف خود بده بستان هایی داشته‌اند اما این موضوع که تمام عاملیت را به طرف آمریکایی ها نسبت دهیم هم کافی نیست،اینکه آنها با یک برنامه‌ریزی ویژه توانستند آینده افغانستان را رقم بزنند دورازذهن نیست اما اشتراکات و منافع منطقه همه گیرترازاین حرفهاست.

نکته حایزاهمیت اینکه طالبان پس از دو دهه جنگ و درگیری با چراغ سبزآمریکا به قدرت رسید و کشورهای منطقه نیزبا این هدف به واسطه خروج امریکا از افغانستان همراه شدند.
اما آیا طالبان درآینده قدرت را تقسیم خواهد کرد؟

پر واضح است که اگر طالبان بتوانند به قبضه کامل قدرت درافغانستان اقدام کند به یقین نخواهد توانست مشروعیت حداکثری را نیز کسب کند چرا که از همین حالا مشخص می نماید که اکثریت مردم افغانستان دل خوشی از طالبان ندارند و در فکر فراراز دست طالبان هستند و ازهمین روست که به نظر می رسد کشورهای منطقه نیزهمکاری حداقلی با طالبان داشته باشند دیگر اینکه اکنون مشروعیت جهانی طالبان در هاله ای از ابهام است و کشوری هنوز آنان را به رسمیت نشناخته است.

این گروه دارای رفتارهای افراطی و غیر قابل تغییراست و افراطی های متعصب و مدعی شریعت دردرون طالبان نیز نخواهند گذاشت که آنها به یک ساختار قابل قبول دست یابد.

این نکته مهم هم نباید از نظر دور بماند که با روند فعلی سیاست در افغانستان، این کشور دوباره مامن سران القائده می‌شود به طوریکه گزارش ها حاکیست امین الحق که ازاو به عنوان یکی از نزدیکان بن‌لادن یاد می‌شود وارد ننگرهار درشرق افغانستان شده است اما این حضور را سخنگوی طالبان تایید نکرده البته این به معنی نبود شواهد حضور او درافغانستان هم نیست.
با این روند آیا طالبان خود را بدهکار آمریکا خواهد دانست و برای امنیت و پیشبرد امور سیاسی با این کشور رایزنی خواهد داشت؟
باید منتظر رخدادهای آینده باشیم.

افغانستان و دو هدف سیاسی

ابراهیم ناظمی روزنامه نگار
شماره ۲۹۱
در افغانستان چه خبر است؟ چرا هیچکس تحلیل مشخص و معینی در این باره ارائه نمی دهد؟ به نظر می رسد در تحولات افغانستان یک سکوت معنادار وجود دارد و دو هدف اساسی و دراز مدت نیز دنبال می شود.

با خروج ناگهانی نیروهای آمریکایی از افغانستان وتصرف شهرهای مختلف این کشور توسط گروه،متعصب، جاهل ،افراطی و خشن طالبان واینکه هیچ مقاومتی هم از سوی دولت حاکم بر افغانستان در مقابل اینها صورت نمی‌گیرد سئوالات متعددی را پیش روی می آورد.

هرچند درموارد اندک، مقاومت هایی از سوی نیروهای نظامی حاکم گزارش شده اما موفقیت چندانی حاصل نکرده است و البته دراین مقابله ها، انگیزه ای هم برای حفظ قدرت حاکم درافغانستان به نظر
نیامده است.

از سوی دیگر پیش روی طالبان در شهرهای افغانستان گواه این است که عمده موفقیت آنها درنبود نیروهای آمریکایی و اهمال دولت حاکم رخ می دهد و البته نیروهای مردمی هم برای دفاع بسیج نشده اند و اگرهم بسیج شوند با این اوضاع از پشوانه دولتی برخوردار نمی گردند، واکنون هم مردم از ترس طالبان بی تفاوتی پیشه کرده اند.
چندی قبل یکی از سران نظامی آمریکا ژنرال مکنزی فرمانده ستاد مرکزی نیروهای آمریکایی در کابل اعلام کرده بود که مواضع طالبان را هدف قرارخواهد داد اما با اینکه بیش از یک هفته ازاعلام این خبرمی‌گذرد هیچ حمله ای ازسوی نیروهای آمریکایی به مواضع طالبان صورت نگرفته است !

پر واضح است که برای تحولات چند ماه گذشته درافغانستان و ترسیم آینده این کشور ،با کشورهای آمریکا، امارات، عربستان سعودی ، قطر و حتی روسیه وچین نیز هماهنگی هایی صورت گرفته و سکوت جامعه جهانی در این باره معنادار و گواه این ادعا است.

اینکه که اصلاً اشاره ای حتی به رهبری طالبان و یا فرماندهی نظامی آن هم نمی شود خود پرسش بزرگی است؟

اینکه شهرهای افغانستان بدون هیچ مقاومتی از سوی نیروهای دولتی، یکی پس از دیگری سقوط می‌کند و همه از موفقیت های طالبان سخن میگویند پرسش دیگری است ؟

مردم افغانستان نیز اکنون نمی دانند که بازی سیاست در افغانستان چگونه و با چه هدفی دنبال می شود و اساساً چرا درداخل افغانستان، دولت قانونی، ممانعت واقدام خاصی برای مقابله با پیشروی طالبان صورت نمی‌دهد مردم افغانستان دراین باره می گویند: دولت شان مملکت را فروخته است.

با این تفسیر چنین به نظر می‌رسد که کشورهای غربی و تاثیر گذاردر تحولات افغانستان ،حتی با همکاری دولت این کشور دو هدف اساسی را دنبال می نماید.

اول اینکه با زمینه چینی انجام شده افغانستان را در اختیار گروه افراطی طالبان قرار دهند تا با حاکم شدن این گروه، رفته ‌رفته اعتقادات مذهبی درافغانستان درتعاملات سیاسی و اجتماعی رنگ ببازد و به مرور زمان این جامعه متحجر و متعصب به جامعه لائیک و یا دموکراتیک تبدیل گردد.

در چنین سیاستی اهدافی برای شیعه ستیزی هم رقم می خورد این گروه فقط به زور اسلحه می‌اندیشد و با کشتارهای بی رحمانه هم آرام نمی‌گیرد و بلکه جری تر از قبل می شود و هیچ قدرت یا مقاومتی آنان را از تهاجم باز نمی دارد.
نیرویی که در سیاست داخلی فقط اسلحه را می‌شناسد و هموطن خود را می‌خواهد به زور سرنیزه مطیع کند، بدیهی است در سیاست خارجی اهل مصالحه نخواهد بود؟

دوم این که درمنطقه آسیای میانه، آمریکا یک پایگاه نظامی کم دارد و درموقعیتی که اکنون، ایران نیز با طالبان از درآشتی درآمده است بهترین ترفند و تدبیر برای استکبار جهانی این است که هوشمندانه این بستر را فراهم سازد تا بتواند درسال های آینده یک پایگاه قوی درمنطقه و به ویژه افغانستان داشته باشد تا به سایراهداف خود دست یابند.

اما برخی درمنطقه و ایران با خوش بینی به طالبان، غافل از توطئه خطرناک درمنطقه هستند وبا آن ها همراهی می نمایند.

دولت ایران نباید در مقابل رویدادهای افغانستان منفعل باشد قدرت در افغانستان نباید به زور منتقل شود و نباید از نقشه آمریکا در قدرت گیری طالبان غفلت ورزید. این هشدار را آیت الله صافی گلپایگانی قبلا داده بودند.

با این وضعیت به احتمال زیاد ،آینده منطقه در جنگ و نزاع مذهبی فروخواهد رفت و اختلافات مذهبی از نقطه کانونی فلسطین و لبنان و سوریه و یمن به افغانستان و مرز ایران منتقل خواهد.

سخن آخر با دکتر حسن روحانی

خسته نباشی دلاور-روحانی

ابراهیم ناظمی پیشکسوت مطبوعات
شماره ۲۸۳
آقای دکتر حسن روحانی رئیس جمهور محترم، به رسم انصاف وغیرت و مردانگی درپایان ۸ سال تلاشتان میگویم؛ آقای رئیس جمهورخسته نباشید.

به وزش باد هم کاری ندارم که به کدام سوست، آنچه می گویم ازروی انسانیت و وجدان وجود درزندان منطق و انصاف و شرافت آدمی است ، نه مجیز گویم و نه جیره خور و نه بنده غیر خدا.

آقای روحانی ؛ راه پر سنگ ولاخی را به ویژه درچهار سال گذشته طی کردید بسیاری از گفتنی ها را به مصلحت و به تاسی از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی رحمة الله علیه نگفتید، کبودی تازیانه ها را نشان ندادید، کورکردن چشم وابرو شکستن را بی سر و صدا درمان کردید و از دست های بسته نگفتید ،اقتصاد کشور را با بودجه کم چرخاندید.

طرح ها و پروژه ها و کارخانجات و کارگاه های صنعتی ،علمی، پژوهشی، خدماتی پتروشیمی ،راه ،را آهن مخابرات ، گاز، انتقال آب خلیج فارس به استان ها ، افزایش مراکز بهداشتی و بیمارستانی و طرح های سلامتی را بدون هیچ تبلیغاتی و حتی بدون هیچ منًتی برای مردم پیش بردید و افتتاح کردید،صندوق های قرض الحسنه و موسسات اعتباری فاجعه ساز در کشور را جمع کردید،و وقت مدیریت کشور را، درسفرهای تفریحی سپری نکردید و به بطلان نگذراندید وازمردم و بودجه کشور تعریف و تبلیغ از خود نساختید وازبودجه بیت المال سوء استفاده نکردید

ولی معاندان و بدخواهان حسن روحانی به قدری وقیح اند و پروار شده‌اند که عکس منتشر می‌کنند و روی آن می نویسند حسن بیدار شو! که وقت رفتن است !! در این ۴ سال و یا ۸ سال دروغی نبود که به حسن روحانی نسبت ندهند و اینها همه ، توهین به مردمی بود که او را برگزیدند و او انتخاب محافل قدرت نبود،

جواب تحقیرها و توهین ها و بی انصافی ها و ناروایی ها و ضدیت ها و عقده گشایی ها را ندادید.
در همه موارد صبوری و مقاومت پیشه کردید و کار را برای مردم و خدا بدون منًت دنبال نمودید و چشم در تعریف و تمجید نداشتید.

عملکرد جاهلان و نادانان و گمراهان جامعه و جیره خواران و مزدوران وعمله های سیاسی را به خدا واگذار کردید بدون اعتنا به جو سازی‌های باندی ،امنیتی و رسانه‌ای کار خودتان را دنبال نمودید.
بودجه های فرهنگی که دادید، برای تخریب شما به کار گرفته شد همان کاری که مدرس برای رضاشاه کرد برای شما هم به نوعی به خرج دادند وعلیه شما لحظه‌ای ازتبلیغات منفی فروگذار نکردند. زیر رگبار توهین ها، تحقیرها و تضعیف ها به مدیریت عالمانه خود برای کشور پرداختید و تهمت ناکارآمدی را برایش پشیزی قائل نشدید چون توانمندی خود را باورداشتید، کوچکتان کردند تا ازچشم بیفتید اما بزرگتر شدید مردم را علیه تان شوراندند و به استخر تهدیدتان کردند و مرگ برروحانی گفتند تا دولت تان را تضعیف کنند وازنظرها بیندازند و مردم را ازدولتتان ناامید سازند تا شاید زودتر در فقدان هاشمی به مقصود برسند، وهرچه فریاد برآوردید که مردم را از دولت ناامید نکنید گوش ندادند هرچه گفتید اگرمردم از دولت ناامید شوند از نظام ناامید خواهند شد، کسی یا بهتر بگویم دشمنان پبدا وپنهان مردم ،انقلاب و اسلام و ایادی داخلی به سخنان شما گوش ندادند و همچنان بر طبل تخریب روحانی کوفتند، حرف هایتان را پخش نکردند و از گفته‌های تان تا توانستند سوء برداشت و حاشیه سازی نمودند،گزینشی سخنانتان را برای تضعیف و تحقیر پخش کردند شما را درسانسورخبری قراردادند به طوری که برخی از رسانه ها، قبل ازانعکاس سخنان مهم شما که نماینده به حق مردم بودید واکنش معاندان را درصدرسخنان شما پخش می کردند تا حرف هایتان را بی اثر کنند به طوری که دررسانه های وابسته، یک خبراز روحانی بدون نیش و کنایه به او و حاشیه سازی چاپ نشده است، نیش و کنایه هایی که اشک و خشم انسان را در می آورد و البته صفحات روزنامه های وابسته را نیز به لجن کشیده اند.

خیلی ها سعی کردند شما را درمقابل رهبری و مقام رهبری را هم در مقابل شما قرار دهند اما به مصلحت جمهور، این شیطنت ها را نیز، در حد توانتان خنثی کردید.

تریبون ها را با بودجه دولت و بیت المال و سفارشات دستوری پشت پرده علیه شما شارژ کردند و دمادم علیه تان سخن گفتند ومنبرها را آلوده به توهین نمودند.
در تریبون ها و نزد جامعه شما را به سخره گرفتند و شما را درمجالس روضه حسنک خطاب می کردند تا مجالس جوک و خنده هایشان را رونق بخشند.

تا اینکه امروزکودکان دررحم مادر هم متوجه حملات بیجا ، ناجوانمردانه وغیر منصفانه به شما شده‌اند و تاریخ گواهی خواهد داد که شما و تیم تان چگونه از مسیر پراز سنگلاخ و رگبار تهمت و افتراء گذر کردید و فشارها را تحمل نمودید و با دست بسته و بغض درگلو، کارکردید، تدبیرنمودید وبرنامه دادید و به تصمیمات تان سرعت بخشیدید. علیه تان راهپیمایی کردند شعار دادند اما شما طرفدارانتان را به خیابان نکشاندید چون میدانستید فتنه سازان دست به اسلحه اند و جان شهروندان به خطر می‌افتد همچنان که دراغتشاشات سالهای ۹۶ -۹۷ و ۹۸ اتفاق افتاد.

باید دانست که مسبب اوضاع پررنج جامعه حسن روحانی نیست،. که به او لعنت بفرستند بلکه خودش می‌گوید به کسی لعنت بفرستید که مسبب اوضاع درهم ریخته و پرآشوب مملکت است.
نگذاشتند که برجام محصول بدهد و نگذاشتند که در تفکیک قوا، تفکیک وظایف صورت گیرد و اصول ۵۹و۶۰ قانون اساسی اجرایی شود.
اگرگرانی ها در نتیجه درهم شکستن برجام و استمرار تحریم ها به وجود آمد، دستمزدها نیز افزایش یافت، و همسان سازی درحقوق ها صورت گرفت که الان می بینیم درکمال تآسف نمایندگان مجلس درصددند تا برای دولت آینده همسان سازی حقوق ها را برای سال آینده لغو کنند!
برخی از طرفدارانتان شاید گلایه داشته باشند، که حسن روحانی آن طور که نشان داد ظاهرنشد، اما باید گفت، مردم نیز آنطورکه نشان دادند و برافروختند، صحنه آفرینی و حمایت آفرینی نکردند و به فضاسازی بدخواهان پاسخ ندادند و به آنها باختند اما تو با دستان بسته و بغض درگلو کارکردی، تحمیلی به ملت هم نبودی و از سوی محافل قدرت هم شارژ نشدی ! واین برای اقتدارگرایان جانسوز بود، وزیران ومدیران مجموعه خودت در قوه مجریه را،نتوانستی به اختیارانتخاب کنی و همواره کارها و تصمیمات شما زیر نظر بود تا این که حتی برای مدیران تحمیلی به شما نیز، مانع تراشی می کردند در طول این چهار سال، یک کلمه تقدیراز دولت نشنیدی و نشنیدیم وهمواره سنگ زنی ها به دولت ورئیس جمهوررا درهمه برنامه‌های خبری سیما و صفحات روزنامه‌های وابسته شاهد بودیم که برجسته‌سازی هم می‌شد و مظلوم کشی روحانی ازمظلوم کشی هاشمی رفسنجانی کمتر نبود.

خیلی سعی کردی زندگی را برای مردم آسان کنی وبرای جامعه آرامش بیافرینی ،اما نگذاشتند وپی درپی برایت حادثه آفریدند که حوادث طبیعی هم مانند سیل و زلزله و خشکسالی مزید برعلت ها بود حوادث دیگری مانند کشتی سانچی، سقوط هواپیمای اوکراین واغتشاشات ساختگی سه سال گذشته ،بی آبی خوزستان ،نارضایتی مردم سیستان و بلوچستان، ازدست رفتن آیت الله هاشمی رفسنجانی ،آتش سوزی ساختمان پلاسکو و دهها حادثه و بحران دیگرازجمله میتوانست با هجمه معاندان داخلی ،ملت و کشوررا فلج کند اما با تدبیر و نشست‌های علمی و تصمیمات مدبرانه، همه اینها در کنترل دولت درآمد.
وحدت ملی را حفظ کردید و بسیاری از ناگفته ها را به مصلحت نگفتید و به قول خودتان که درجلسه خداحافظی با هیات دولت گفتید، می ترسیدید اهداف بلند کشورصدمه ببیند.
شاید اینکه درواکنشهای وقیحانه ی اخیر به سخنانت در جلسه خداحافظی هیات دولت، روزنامه های وابسته به نقل ازافراد حقیرو معلوم الحال مینویسند:
روحانی قفلی روی قفل ها زد و رفت.
می نویسند: آیا کسی پیدا می شود که روحانی را حلال کند ؟ !
و هم چنین می نویسند هشت سال مردم عذاب کشیدند روحانی چه حلالیتی طلب می کند ؟ !
همچنین مینویسند: عواقب کارهایت گریبانگیر مردم است؟ !

وقاحت را میبینید!! الفبای کشورداری را نمی شناسند و درجهالت محض سیاست بازی به خرج میدهند، بااین وجود، اگر با نورافکن دراین جامعه دنبال ،انصاف ، منطق، وجدان، انسانیت ، شرف ،عقل ،مردانگی و دینداری و سایر ارزشهای انسانی بگردید یافت نخواهد شد.

امروزه مسببان تمام عیارفساد عیان و پنهان و نابسامانی های جامعه خود را مقدس می شمارند، جبهه طلبکارانه می‌گشایند ومدعی اند روحانی زمین سوخته تحویل می‌دهد،
عجیب است درحالیکه در یک قلم محمود واعظی در پاسخ به خبرنگاران می‌گوید: زمین سوخته یعنی چه ؟

ما با وجود خشکسالی های مکررتولید محصولات کشاورزی را از ۹۵ میلیون تن در سال ۹۲ به ۱۲۵ میلیون تن رسانده ایم واین یک قلم ازهزاران پیشرفت در زمینه‌های خدماتی ، سازندگی، صنعتی ، بهداشتی ،آب، برق ،گاز ،مخابرات و توسعه تکنولوژی، ایجاد واحدهای صنعتی و تولیدی است و دولت توانسته است آب دریای عمان و خلیج فارس را به هفت استان بکشاند

آری یادمان نرفته است که مخالفان دولت برآمده از رای مردم ، ( نه محافل پنهان) در دور دوم ریاست جمهوری ،شش ماهه می‌خواستند دولت را ساقط کنند، اینها از ترس سیاست‌های افشاگرانه روحانی خواب آرام نداشتند و ثانیه های سخت بر مخالفان رئیس جمهور روحانی گذشت ،اما دکترروحانی افشاگری نکرد حالا با پایان ریاست جمهوری قطعاً مجالس جشن برپا خواهند کرد.

حالا اما آقای روحانی از میز خدمت در قوه مجریه راحت می‌شود.
اما درهرجا باشد بد خواهان او که توسط محافل پنهان کوک می شوند او را آسوده نخواهند داشت،
اما آقای روحانی یادت باشد از منشأ فساد ها درکشورهیچ که نه، ولی خیلی کم گفتی و تهمت فساد ها و دروغ ها را به جان خود خریدی تا میراث دار هاشمی رفسنجانی ره باشی.

شکایت مجلس علیه دولت یا طنز اجتماعی❗️


                       

ابراهیم ناظمی روزنامه نگار: 

 شماره ۲۵۹ 

 ارسال پرونده شکایت برخی از نمایندگان مجلس از دولت روحانی به دستگاه قضائیه،به یک طنز اجتماعی شبیه است. 

طی ۴ یا ۸ سال گذشته بارها به انحاء مختلف حملات تخریب ها و استیضاح وزراء که بیشتر هم برای فضاسازی علیه دولت بوده مطرح شده است که در این میان، هدف اصلی از چشم انداختن و یا زیر سوال بردن محبوبیت و بعضا خدمات عالمانه دولت از نگاه عوام بوده است. 

 مخالفان دولت بیش از آنکه که بخواهند به دولت روحانی ایراد عقلانی و منطقی و قانونی بگیرند هدفشان تاثیرگذاری برافکار عمومی بوده تا مردم را از دولت نا امید کرده باشند که کردند. 

حال شکایت اخیر نمایندگان نیز از جمله همان پروژه‌هایی است که بارها هم مطرح و تکرار شده اما نهایت یا بعد از مدتی به کنار گذاشته شده، یا اینکه طراحان وقتی با واکنش های اجتماعی مواجه شده‌اند از پیگیری صرف نظر کردند. 

اکنون نیز به نظر می رسد شکایت نمایندگان از همان دست کارهایی باشد که تنها قصد شان آلوده سازی باورهای اجتماعی علیه دولت است تا نشان دهند تخریب های گذشته بی اساس نبوده و این هم از همان طرح های شکست خورده است.

 اما اینبار اتفاقاً امیدواریم طرح شکایت نمایندگان از (دولت رفتنی ) استمرار یابد تا لااقل معلوم شود اصل شکایات چیست؟ و دولت هم بتواند در دفاع از خدمات خود ، راز و رمز های موانع و مشکلات ایجاد شده طی ۴ و ۸ سال گذشته را بگشاید. چرا که ( تاکنون) دولت بی اعتنا به همه جو سازی ها مشغول  انجام مسئولیت های خود و سرو سامان دادن به انبوه مشکلات و رتق و فتق امور بوده است لذا بار دیگر# تاکید می نماییم #که این بار اگر برای تخریب و دادگاهی کردن دکتر روحانی و دولتش هزینه می کنید لااقل تا جایی پیش بروید که این هزینه کردها از جیب مردم، ثمری و نتیجه ای بدست دهد و جوابی برای ملت داشته باشد نه اینکه با طرح شکایت و تبلیغات علیه دولت فقط قصد تاثیرگذاری بر افکار عمومی داشته باشید و برای جامعه و بیت المال ایجاد هزینه نموده و بعد هم ، آن را رها سازید !!.

وقت تغییرات ساختاری فرا رسیده است.

دغدغه اصلاح طلبی واقعی ملت ایران را اگر تغییرات ساختاری ، راهبردی و رفتاری بدانیم که همه طالب آن هستند به تاج زاده ختم می شود باقی ادعاها همه تعارف و هزینه سازی و اتلاف وقت و اتلاف سرمایه های مادی ومعنوی برای ایران و ایرانی است، مگر نه این است که مسئولیت ها باید در اختیار افراد لایق و شایسته باشد.